اگر روانشناس نبودم....
اگر روانشناس نبودم شاید گلفروش میشدم.
از آن گلفروش هایی ک هر روز صبح به گل های خود سلام میکنند
و شبها به آنها شب بخیر میگویند.
از آنهایی ک با وسواس هر چه تمام تر گلهای خود را می چینند...
اگر گلفروش میشدم مغازه ام را پر میکردم از اقاقی و لیلیام های رنگی...
یا کسی چه میداند شاید عطرفروش میشدم...
کلکسیونی از عطرهای فرانسوی و اسپانیایی جمع آوری میکردم و ساعت ها در مورد آنها با مشتری حرف میزدم...
یا...نمیدانم شاید...
اما اکنون یک روانشناسم...
اتاق من پر است از ناگفته هایی ک به سختی و با احتیاط بیان شدند...
پر است از شکستن بغض هایی ک سالها در برابر شکستن مقاومت کرده بودند...
خلوتم پر است از رازهایی ک بنا بود هیچ وقت به زبان آورده نشوند...
سکوت اتاق من بارها شاهد رها کردن تمام دستاویزها و رسیدن به باور "توانستن ها" بوده است...
اطراف من پر است از نگاه های خیره و دنبال فرصت بودن ها...
پر از تردید بین گفتن یا نگفتن...
من روانشناسم...
روانشناس بودن انتخاب من است...
میدانید روانشناس بودن درد شیرینی ست
***************
تقدیم به زحمت کشان عرصه سلامت روان
******************************************
******************************
*****************************
*******************************
تعداد مشاهده
(684)
نظرات
(0)